مدیران جوان

مدیریتی،فرهنگی،اجتماعی و.....

مدیران جوان

مدیریتی،فرهنگی،اجتماعی و.....

قبله عالم ووانک ۱

مدیران جوان فردا ، مرا مورد لطف خود قراردادند.گفتند؛ چرا چیزی نمی نویسی؟ اولا، ازهمه ی دوستان ومدیران مجازی خودم تشکرفراوان دارم ، که دوست دارند، درمحیط وب به تعامل درافکاربپردازیم .این را به فال نیک باید گرفت . توصیه می کنم ، شما هم برای خود وبلاگ ، بسازید.تا بتوانیم، با کارمتراکم تروهمت دوچندان، به ایران 1404ایران آباد وسربلند برسیم. اگرچه ما دوست داریم، کاروتلاش کنیم.ازشرحسودان وحاسدان به کی پناه ببریم. حتما مدیرن جوان فردا به نیکی می دانند، که جلوی رشد فردرا بگیرند، یعنی چی ؟

بهرصورت ، درسال جدیددرعرصه ی تارنگارم ، درعرصه ی مدیریت ومدیران ، پاره ای ازواژه سازی جدید را با الهام ازقصه شهرهرت ازافسانه های ملت چکسلواکی که درکتاب آبگوشت میخ ترجمه آقای اصغررستگاربازنویسی شده ، بدین ترتیب ، غرض گرفتم.

به جای واژه " سازمان ، شرکت" معادل کلمه "دیوان " وبه جای واژه " مافوق" معادل کلمه " انچوچک " وبه جای واژه " رئیس، مدیر" معادل کلمه "قبله عالم " وبرای " کارمند، کارگر" وانک درنظروبه کارگرفته شده است.

وانک سرزده ، واردشد.او خیلی ناراحت بود.ازاین که ازعمد دردیوان دیده نمی شد. آخه ازهمه بهتربود. کارش این طور می گفت.بهردلیل، موردخوشایند، قبله عالم نبودوزیاد وی را بازی نمی داد.درعوض، آدم های بی دست وپا بسیارعزیزبودندوهرچند وقت پاداش وتشویقی می گرفتند.ودرساختارقبله عالم ، آبرو وحیثیتی، بهم زدندوتشکیلاتی به راه انداختند.

وانک بیچاره ، برای رشد دیوان، هربرنامه ای را اعلام می کرد، قبله عالم نمی فهمید.یا می فهمید وخجالت می کشیدکه ازوانک که یک زیردست بودودرساختارجدید قبله عالم ، جایگاهی نداشت .خط وبرنامه بگیرد.یه جوری بهش ورمی خورد.

آخه لقب ولقوب قبله عالم ،آنقدرزیاد بودکه شاید اگروانک هم داشت، این گونه می شد.خدایگان اعیحضرت شاهنشاه کبیرعظیم الشان جهان شمول مهرپرورعدالت گسترظل ا.. قوی صفت شوکت.

البته امروزه، باید به دنبال معادل های دیگری برای این کلمات پرداخت.نظیر: کربلایی حاجی مهندس دکترراستی چپی .

حتما می دانیدامروزبراساس اصل فایول یک نفردستورمی دهدودیگری اجرا می کند.یعنی ، قبله عالم برنامه می دهدو،وانکان، بایداجرا کنند قبله عالم وانک را به حضورخواست . بدون این که وی را راهنمایی کند که بنشیند، همان طورایستاده درکنارمیزش اورا نگه داشت وازپوشه ی کارخود، یک لیست قابل اجرا را برای وانک که سیاست های کلی بودرا به وانک ابلاغ امرکرد.

وانک بیچاره یه نگاهی به برنامه چشم اندازکرد ویه نگاهی به قبله عالم، تا آمدچیزی بگه ، قبله عالم گفت : توبه کارهای دیگرکارنداشته باش .همین را اجرا کن.

وانک طبق اوامرملوکانه قبله عالم برنامه هایش را اجرا کرد.اما توفیری نیافت .والبته ازرقبای خویش عقب افتاد.واین عصبانیت قبله عالم را برانگیخت.

جارچیان (طبال ها وشیپورچی ها) به دستورقبله عالم، وانک را احضارکردند.دراصطلاح امروزی (فاکس ، تلفن، ایمیل ، اس ام اس)وبه توبیخ او پرداخت .که چرا نموداررشد، منحنی کاهش را نشان می دهد.پس توآن جا چه غلطی می کنی؟

وانک که غافل گیرشده بود.گفت : قربان، بنده شرمسارم وفرمان ملوکانه حضرتعالی که به من ابلاغ امرفرمودیدرا اجرا کردم .

قبله عالم اکابرواعیان دیوان خودرا جمع کردتا ببیندآیا وانک واقعا فرمانش را که همان برنامه توسعه ای بودرا اجرا کرد .پس ازبررسی های به عمل آمده، گزارش های رسیده صحت گفته های وانک را تائید می کرد.

بعد ازمدتی قبله عالم را نوزادی بخشیده شد.اوخیلی قبراق وسرحال بود.وانک خودرا به اورساندوگفت : قبله عالم اگربا این برنامه جلو بریم شاهدرشدوشکوفایی دیوان خود می شویم.

قبله عالم که سرمست وبشاش بودگفت : زودترشروع کن.

وانک به قبله عالم قوی شوکت با لکنت زبان گفت : آیا علاوه برمسئولیت ، اختیارمی دهی ؟آبروی ما را حفظ کن .هرچی می خواهی می دمت.

وانک آمدوچندخلاقیت را دردیوان شروع کرد.موجی ازترقی بوجودآمد.حاسدان وتنگ نظران وچاکران که براساس تعالیم راهبردی قبله عالم درلایه های مختلف دیوان رشد ونموپیدا کردندویه جایگاهی وسمتی برای خود فراهم کردنداحساس خطرکردندکه وانک کمرهمت بسته که رشدوشکوفایی را دردیوان ایجادکند.وعرصه را برای آنان تنگ کند اما متاسفانه ، قبله عالم ضعف های شخصیتی مختلفی داشت ازجمله ؛ کبروتکبروغرورودلخوش بودن به انجام کارهای تبلیغی ونمایشی وشلوغ کردن کارها.

اعیان بیکارازضعف ایشان فرصتی برای بدنام کردن حرکت های ترقی خواهانه ی وانک تراشیدندوهرگزاجازه نداند درشعاع 5کیلومتری شمال ، جنوب ، شرق وغرب دیوان تحت سیطره خود، وانک به کارآفرینی مبادرت ورزد.

قبله عالم ووانک۲

همان طورکه درشماره های قبل آوردم ، سازمان یا شرکت به دیوان ، مافوق به انچوچک ، رئیس یا مدیربه قبله عالم ، کارگروکارمندبه وانک، تغییرماهیت درپیام ها ونوشته های مدیریتی برای مدیران جوان فردا داده شد.

قبلاآوردم که قبله عالم دارای بیماری شخصیتی است .مثلادارای غروروتکبرزیاداست .البته اخیرا کتابی درباره ی بیماری های مدیریتی به چاپ رسید که خواندن آن را به دوستان مجازی خود توصیه می کنم.

بیماری قبله عالم بحث ما،منیت ومن من است. هرچه خودمی گفت؛ اصیل ونووناب وکاربردی وقیمتی ونایاب ودست اول وبکروخالص وآینده نگری است وهرچه وانک یا وانکان بگویند، وارداتی وتقلیدی وبونجول وکپی برداری وتاریخ مصرف گذشته وارزان قیمت ودست پنجم وناخالص وهزینه برداراست.

طرح هزینه دارخودش که هیچ توجیه اقتصادی واجتماعی وفرهنگی ندارد، چون به ذائقه ی مافوقش (انچوچک)تطابق داشت .مهم ترازآن، درحوزه ی استحفاظیه وقلمرووحیاط وساختمان انچوچک اتفاق می افتاد. وبیشترسرگرمی وشلوغ کاری ونمایشی وتبلیغی بودوبسیارپرطمطراق توسط جارچیان دروسط شهرتبلیغ وترویج می شد( الان توسط روابط عمومی ها بیشتربوق وکرنا می کنند) برنامه عملیاتی می شدو،وانکانی، که بیشترفعالیت های کاری شان، شلوغ کاری ونمایشی وتبلیغی بودبیشترمورد مدح قبله عالم واقع می شدند.به یادحرف، پدربزرگم افتادم، که می گفت : یک وانک دریک دیوان نبایدخصوصیات یک ماهی را داشته باشد.چرا که بدلیل سروصدا نداشتن وهورا نکشیدن ، دردیوان منزوی می شوندودرعوض وانک های ،نمایشی وتزئینی وتبلیغی وشلوغ کاربیشتردرمعرض دید قبله عالم وعزیزمی گردند.همین وانکان را اگر5گوسفند به این ها بدهی، 3تا را تلف می کنه، دوتای دیگررا به حالت مجروح به دیوان تحویل می دهند.

وما چگونه می توانیم، دیوان مهمی را به چنین اشخاصی بسپاریم .وقتی آنان را قبله عالم، قسمتی کردیم، بعدازچندماه می بینیم که فلان دیوان خسارت دیدوباید تعطیل شود.

وانک ازحرکت های همکارانش که با زیرکی وضعف شخصیتی قبله عالم ، به عملکردهای نمایشی وغیرجدی وفانتزی روی آورده بودند، به تنگ آمده بودوبیشترتعجب می کرد.بهرحال روزی تصمیم گرفت تا او هم به صف نمایش دهنده ها بپیوندد.

اودست به کارشدویک پیشنهادکاری را تقدیم به قبله عالم کرد."جشنواره آموزشی وتخصصی بستن کمربند شلوارهای مردانه"برای سنجش مهارت های دقت وسرعت مردان.

مقررگردید؛ این پیشنهاددرحیاط وساختمان انچوچک برگزارشودتا قبله عالم اورا متوجه کند، که ما مشغول کار هستیم وبسیارفعال هستیم.

درمکان موردنظرطنابی پهن کردند ویکصد کمربند را روی طناب پهن کردندویکصد مردجوان که شلوارپوشیده بودندرا به خط کردند تا به فرمان قبله عالم ، شروع به بستن کمربندبا تایم 10ثانیه ، ازبندک شلوارکمربند را عبوربدهندوهم چنین برای افزایش بهره وری کارگاه آموزشی" چگونگی استارت" بستن کمربند، درسالن همجواربرگزارشد.

ازآن تاریخ وانک چشم راست قبله عالم گردید.چون کاری کردوموقیعتی را برای او به وجود آورد که درمقابل انچوچک بزرگ شداگرچه ، وانک با این کارش ، فرهنگ آبکی ونمایشی وتبلیغی ودهان پرکن وتزئینی وفانتزی را دردیوان بدعت گذاشت .ولی همواره درآرامش وآسایش بود.او دیگریاد گرفت که انچوچک ها وقبله عالم ها به دنبال چه می گردند.

 

مدیریت جوانان یا مدیران جوان

جوانان را مدیریت نکنیم ، مدیران را جوان کنیم.

درروزهای آخرین اردی بهشت ماه واوایل خرداد1389تب امتحانات ، بیشتردانش آموزان را مبتلا می کند.استرس ، اضطراب ونگرانی ودلشوره.والدین ومعلمان ودانش آموزان ، برای پائین آوردن این تب ،برنامه ای ندارند.نسخه ای نمی پیچند.فقط می گویند بخوان.بخوان.معلمان با طرح سئوالات سخت  وغیراستاندارد، دق ودلی خودرامی خواهندبرروی دانش آموزان پیاده کنند.حالشان رابگیرند.والدین ، با هل دادن ، فشاردادن ، تهدیدوکتک زدن ، جیغ کشیدن ، تحویل نگرفتن فرزند، قطع کردن پول توجیبی ، محروم کردن ازمهمانی درصددهستندکه با این فاکتورها دانش آموزش را به درس خواندن ونمره کم نیاوردن ترغیب نماید.پدرخانواده ای را درنظربگیریدکه بچه اش را جلوی خودش می نشاند وبرای او جلسه‌ی سخنرانی ترتیب می دهد.این طوری :" اگردرس نخوانی هیچی نمی شی"کم بهت محبت کردم، هرچه خواستی برایت گرفتم"ازشب تا صبح جان می کندم ،این نتیجه اش و......ازطرفی هی به بچه گیرمی دهیم که ، خاک برسرت ، پسرهمسایه وپسرعمووپسرخاله ودخترعمه ات همه درس خوانندتوهیچی نیستی. وبا این مقایسه احساس حقارت وکینه را درآنان بارورمی کنیم.وفرزندان هم باورمی کننداین بارورشدن را.با درک این شرایط درروستایی به نام شیب آبندان ازتوابع شهرستان جویبار، افرادمتعهد وفرهنگی ،ابتکارعمل را با ایجادوتاسیس کانون فرهنگی وهنری شهید علیرضا پناهی با برنامه های متنوع فرهنگی واجتماعی وتربیتی وتحصیلی گام های اثربخشی برای نسل تشنه ، برمی دارند.البته جا داردمن به نوبه ی خودازمدیرکانون آقای رحمانی وآقای هادیان امام جماعت مسجد ولی عصر(عج) وسایرکسانی که درراستای اعتلاو رشد وبالندگی فرزندان این مرزوبوم درتلاش خستگی ناپذیرند، قدردانی نمایم.ازاین حیث ، اینجانب برای کارگاه آموزشی مهارت های زندگی واصول مطالعه به عنوان مدرس دوره دعوت شده بودم.تجربه وجمع خوبی بود.تاثیرگذاری رابا ایجادپرسش های متعددی که ازسوی دانش آموزان ودانشجویان می شنیدم به وضوح قابل مشاهده بود.

دراین کارگاه ، لب تاب وفلاش کارت وفرهنگ لغت بادبزن وتعدادی شکلات به عنوان جایزه به همراه داشتم.حدس می زدم که مخاطبین ،کاغذوخودکارندارندوبه همراه خودبه تعدادآنان کاغذ وخودکارداشتم که تعجب آنان را برانگیخت.دراین کارگاه ، به روش بارش ذهنی وبا تشکیل گروه به این پرسش پاسخ داده شد "چرا درسبدهای خرید روزانه مردم همه چیزیافت می شودوازمجله وروزنامه وکتاب خبری نیست " وچرا کتابخوانی دربین افرادجامعه کم است؟شما چه پیشنهاداتی برای افزایش مطالعه درسطح جامعه را دارید؟

همان طورکه می دانید، درتربیت وتحصیل مهم ترین مسئله بحث انگیزش است وآن چه که درمدرسه ومنزل وجامعه درحال شکل گیری است، ایجاد یک انگیزش زورکی برای دانش آموزان ودانشجویان هستیم .درصورتی که می بایست به انگیزش های درونی توجه کردنه انگیزش های بیرونی..

برای دانستن وآگاه شدن ازهرمهارتی ، بایدنظروعمل را با هم آمیخت. وقتی می گوئیم ، من راننده هستم درابتدا کتاب وآئین نامه راهنمایی ورانندگی را"درنظر" مطالعه می کنم وبعددر"عمل " امتحان شهری می گیرند.یعنی،بایدپشت رل ماشین بنشینم وببینم آن چه که خواندم می توانم ، ماشین را راه ببرم.مهارت های زندگی ومهارت های مطالعه ازاین جنس است.هم باید درنظروعمل وتلفیق ایندوزندگی وکسب وکاررا رونق بخشید.

دراین کارگاه تمام سعی ام این گونه بودکه فضای کلاس را باروش سخنرانی وتوضیحی محض اداره وارائه نکنم. چیزی که امروزه ، منسوخ شده ومشتری خاصی ندارد.پس بایدبه روش دیگر،اقبال ورضایت مخاطبین فهیم راجذب وهدایت نمود.واین راهی است بسیارظریف .که فقط افرادحرفه ا‌ی وخلاق به درک این موضوع پی می برند.